تفسیر «لاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل»
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا. وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به ناحق مخورید، مگر آنکه تجارتی باشد که هر دو طرف بدان رضایت داده باشید و خودتان را مکشید. هر آینه خدا با شما مهربان است. هر که این کارها را از روی تجاوز و ستم کند، او را در آتش خواهیم افکند و این بر خدا آسان است» (نساء، 29-30).
در این آیه ملاحظه میکنیم که وقتی قرآن کریم میگوید اموال یکدیگر را به ناحق مخورید، مگر آنکه تجارتی باشد که هر دو طرف بدان رضایت داده باشید، درصدد ایجاد اصلی کلی و فراگیر در اقتصاد است، اصل تجارت مطلق بر مبنای رضایت هر دو طرف، نه فقط رضایت یک طرف. اصلی کلی که تنها مقید به قیدهایی است که در قرآن کریم آمده است؛ و نه قیدهایی چون جهل، ظلم، تقلب یا اموری از این قبیل. غیر از این قیود، این اصلی کلی است که اصالت حاکمیت اراده نام دارد. آدمی آزاد است که در پرتو مصالح به هر شکلی که بر میگزیند یا به هر اندازهای که میخواهد با دیگران به داد و ستد بپردازد، به این شرط که سوء استفاده یا استثمار و اکراه و فشار از یک طرف بر طرف دیگر نباشد. این اصل در این آیه روشن است.
اما دو ملاحظه اجتماعی اساسی در آیه وجود دارد؛ ملاحظه اول تعبیر زیبای «وَ لا تَأْكُلُوا أموالَكُم بَينَكُم بالباطل» است که ممکن است قرآن کریم اموالی را که نزد مردم است به مردم نسبت دهد؛ گویی آنچه از آن یک فرد است برای همه است. به رغم آنکه قرآن کریم بر مالکیت شخصی تأکید میکند، در منطق قرآن مالی که در دست انسان است، امانت است و با اینکه تصرف شخص دیگر در آن مال جایز نیست، آن مال برای همۀ مردم است. در این سوره، قرآن کریم میکوشد تأکید کند که این مال به رغم آنکه در تملک یک فرد است، به مثابه مال و سرمایه ثابت برای جامعه هم هست، اگر محترم شمرده شود، مال جامعه محترم است و اگر محترم شمرده نشود و به باطل خورده شود، جامعه آن را از دست داده است. این اسلوب قرآنی در جاهای مختلف قرآن کریم نسبت به اولاد و اموال و نسبت به منافع اجتماعی و غیر آن آمده است. وقتی قرآن کریم اموال مردم و تواناییها و خصوصیتهای آنان و نیازهای مردم را برای جماعت قرار میدهد، تفاوتی میان فرد و جماعت نمیگذارد. اما اصل بارزتر از این در ذیل این آیه آمده است، آنجا که پس از آنکه اصل کلی را کامل بیان میکند، «لا تَأكُلُوا أَمْوالَكُم بَيْنَكُم بِالبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ مِنكُم» قرآن کریم این جمله را اضافه میکند: «و لا تَقتُلُوا أَنفُسَكُم إِنَّ اللهَ كانَ بِكُم رَحِيماً» از ظاهر آیه بر میآید که «لا تَقتُلُوا أَنفُسَكُم» یعنی خودکشی نکنید یا اگر بگویم انفسکم مثل اصل اموالکم است یعنی خود هر انسان. «فَلا تَقتُلُوا أَنفُسَكُم» یعنی یکدیگر را مکشید، هر آینه خدا با شما مهربان است که این معنای ظاهر است. اما وجود این بخش مستقیماً و ضمن یک آیه پس از جمله «لا تأكُلُوا أَموالَكُم بَینكُم بالباطل» پرتو جدیدی بر مفهوم اصل اول میافکند. شاید آنچه از این مقابله روشن است این است که قرآن کریم میخواهد بگوید شما ای مؤمنان اگر اموال خود را به ناحق خورید و معامله خود را با رضایت هر دو طرف انجام ندادید، دچار درگیری داخلی میشوید.
خطرهایی که جوامع را تهدید میکند در نتیجه بیحرمتی به اموال مردم و به ناحق خوردن اموال و تمایل شدید برای استثمار ضعیف و غصب کردن حق ضعیف به دست قوی، همه و همه جامعه را در معرض خطر یا نابودی از درون و جنگ میان افراد آن جامعه قرار میدهد. این اسلوب قرآنی در آیات صدقات نیز آمده است؛ در آیه «وَ أَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُم إِلَى التَّهلُكَهُ» تأکید شده است که انفاق انسان را از هلاک نجات میدهد و انفاق نکردن جامعه را در معرض نابودی قرار میدهد. این چیزی است که در جوامعی که عدالت در آنها وجود ندارد، مشاهده میکنیم. این جوامع دچار تجزیهها و انقلابها و جنگهای داخلی میشوند و در نتیجه آنگونه که قرآن کریم مینامد، دچار هلاکت میشوند.
همچنین، هنگامی که جامعه به نظام صحیح، که نتیجه رضایت طرفین و قائم به عدالت در مبادله اموال میان شهروندان است، بیاعتنایی کند، چنین جامعهای بیشک دچار جنگ داخلی یا به تعبیر قرآن کریم قتل نفسی میشود که در نتیجه این شرایط و مخالفتها حاصل میآید. بنابراین، طبیعی است که در پایان آیه بگوید: «إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُم رَحِيماً» اینجا نکتهای وجود دارد که آیه بعدی را روشن میکند: «مَن يَفْعَل ذَلِكَ عدواناً وَ ظُلماً…»، یعنی خود را بکشد یا اموال یکدیگر را به ناحق خورد «مَن يَفْعَل ذلِكَ عُدواناً وَ ظُلَماً فَسَوفَ نُصلِيهِ ناراً»؛ آتش در دنیا و آتش در آخرت که نتیجه طبیعی انحرافی است که حاصل اعمال است. «…و كانَ ذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيراً».
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
[1] . سید موسی صدر، حدیث سحرگاهان، ص 101-104.