تاریخچه شکلگیری اندیشه اقتصاد اسلامی
۱. سید جمالالدین اسدآبادی و بذرهای نخستین
اندیشه اقتصاد اسلامی در جهان معاصر از تلاشهای سید جمالالدین اسدآبادی سرچشمه گرفت. او در دو عرصه تأثیرگذار بود: نخست، هشدار به علما و نخبگان برای مقابله با استعمار و قراردادهای ننگین که سبب پیدایش جنبشهای اعتراضی در ایران، عراق و سایر بلاد اسلامی شد؛ دوم، تربیت شاگردانی چون محمد عبده، رشید رضا و سید قطب که هر یک مسیر اصلاحگری را ادامه دادند. در این مرحله، اقتصاد اسلامی بهطور مستقیم صورتبندی نشد، اما مبانی آن در بستر نهضت اصلاحی و بازگشت به اسلام اصیل شکل گرفت.
۲. مالک بن نبی و نخستین صورتبندی مکتوب
مالک بن نبی، اندیشمند الجزایری، نخستین متفکری است که اثری مستقل در حوزه اقتصاد اسلامی نوشت. او متأثر از سید جمال و محمد عبده بود و در مبارزه فکری علیه استعمار فرانسه نقشی مؤثر ایفا کرد. او تحت تأثیر سید جمال و محمد عبده، مبارزه با استعمار فرانسه را در چارچوب تمدنسازی اسلامی دنبال کرد. در کتاب الصراع الفکری فی البلاد المستعمرة به نقش نبرد فکری در سرزمینهای استعماری پرداخت و در شروط النهضة نقدی بر غرب سرمایهداری و سوسیالیستی وارد کرد.
مهمترین کتاب او المسلم فی الاقتصاد است که هرچند اصطلاح «اقتصاد اسلامی» را به کار نمیبرد، اصول و ارزشهای اقتصادی اسلام را در برابر سرمایهداری و سوسیالیسم توضیح میدهد. موضوعاتی همچون ضرورت تولید، کار، عدالت توزیعی و رفع نابرابریهای اجتماعی در این اثر برجسته شده است. او در کتاب المسلم فی عالم الاقتصاد نیز ارزشهای اسلامی را با نظامهای رایج اقتصادی مقایسه کرد و بر نقش برنامهریزی اقتصادی در جهان اسلام تأکید ورزید.
مالک بن نبی نگاه دوگانهای داشت: از یک سو بر بهرهگیری از فناوریهای مدرن برای پیشرفت مسلمانان اصرار داشت و از سوی دیگر، هشدار میداد که این مسیر نباید به تضعیف فرهنگ اسلامی بینجامد. او با ترکیب نقد تمدن غرب، دعوت به کار و تولید، و تأکید بر تمدنسازی اسلامی، یکی از نخستین گامهای مهم در اقتصاد اسلامی را برداشت.
۳. اقبال لاهوری و احیای فکر دینی
علامه اقبال لاهوری نیز در مسیر بازسازی اندیشه اسلامی سهم بسزایی داشت. او در سخنرانیهای خود که در کتاب احیای فکر دینی در اسلام گردآوری شد، تمدن غرب را نقد کرد و هم سرمایهداری و هم مارکسیسم را مورد انتقاد قرار داد. گرچه مباحث اقتصادی او تفصیلی نبود، اما موضوعاتی همچون ارزش کار، تولید، عدالت اجتماعی و مبارزه با ربا در آثارش دیده میشود. اقبال لاهوری اقتصاد را بخشی از پروژه بزرگتر «احیای هویت دینی و تمدنی مسلمانان» تلقی میکرد. بنابراین، نگاه او به اقتصاد بیشتر فرهنگی و اخلاقی بود تا نظاممند و علمی. این دیدگاه بر روشنفکران بعدی تأثیر گذاشت و بُعد معنوی اقتصاد اسلامی را تقویت کرد.
- ورود اندیشه اقتصاد اسلامی به ایران
اندیشههای اقتصادی غرب از دوره قاجار به ایران وارد شد. ابتدا ترجمههای ناقصی از عثمانی و روسیه در دسترس قرار گرفت، اما با اعزام دانشجویان به اروپا، این ترجمهها دقیقتر شد. در اواخر قاجار و اوایل پهلوی، سوسیالیسم و مارکسیسم به ایران راه یافت و با تأسیس حزب توده گسترش پیدا کرد. پس از سقوط رضاشاه و در فضای باز دهه ۱۳۲۰، امکان طرح دیدگاههای متنوع پدید آمد. در این دوره، روشنفکران مسلمان تحت تأثیر جریانهای عربی و اندیشههای سید جمال و عبده، به بازاندیشی در اقتصاد اسلامی روی آوردند. فضای آزاد مطبوعاتی و حزبی، بستری فراهم آورد تا اقتصاد اسلامی بهعنوان بدیلی برای سرمایهداری و سوسیالیسم در گفتمان عمومی ایران مطرح شود.
۵. مهدی بازرگان و تفسیر علمی اقتصاد اسلامی
مهدی بازرگان را باید نخستین روشنفکر ایرانی دانست که بهطور جدی وارد بحث اقتصاد اسلامی شد. روش تفسیری او، تفسیر علمی قرآن بود؛ بدین معنا که نظریههای علمی جدید را پیشفرض قرار داده و بر اساس آن به فهم متون دینی میپرداخت. این روش بعدها در آثار شهید صدر نیز بازتاب یافت.
بازرگان رسالهها و کتابهای متعددی نوشت که به صورت پراکنده، عناصر اندیشه اقتصادی او را نشان میدهند. رساله «کار در اسلام» جایگاه ویژهای در این میان دارد؛ زیرا در آن، ارزش کار و مالکیت در اسلام بهعنوان بنیانهای اقتصاد اسلامی معرفی شده است. آثار دیگر مانند «اسلام مکتب مبارز و مولد»، «سر عقبافتادگی ملل مسلمان» و «راه طی شده» نیز نقدی بر سرمایهداری و سوسیالیسم ارائه میدهند و تلاش دارند اقتصاد اسلامی را صورتبندی کنند.
بازرگان در ابتدا نگاه حداکثری به دین داشت و میخواست همه دانشها و نظامهای اجتماعی را از دل دین استخراج کند. اما در سالهای پایانی، در سخنرانی «خدا و آخرت؛ هدف بعثت انبیا»، به رویکرد حداقلی رسید و بعثت انبیا را محدود به سه محور «خدا، اخلاق و آخرت» دانست. این تحول فکری، بر روشنفکران دینی بعدی مانند عبدالکریم سروش اثر گذاشت و منجر به شکلگیری مباحثی چون «انتظار بشر از دین» و «ذاتی و عرضی دین» شد.
با این حال، منتقدان معتقد بودند چارچوب او بیش از حد اومانیستی است، زیرا تعیین قلمرو دین را به انتظارات انسان واگذار میکرد. با وجود این نقدها، بازرگان نقش پیشگامی در ورود اقتصاد اسلامی به عرصه روشنفکری ایران داشت.
- طالقانی، دیگر جریانها و تکثر اندیشه
آیتالله طالقانی نیز همزمان با بازرگان به اندیشه اقتصادی اسلامی توجه داشت. اثر «مالکیت در اسلام» و تفسیر پرتویی از قرآن نشان میدهد که او نیز در پی تبیین مبانی اقتصادی اسلام بود. رابطه فکری طالقانی و بازرگان نشان از تعامل متقابل داشت و بعدها با ورود شهید مطهری، مثلثی فکری در تهران شکل گرفت.
در فضای آزاد دهه ۱۳۲۰، متفکرانی چون شاهآبادی با طرح «شرکت مخمس» و گروههایی چون فدائیان اسلام با ایدههای اقتصادی خاص خود وارد میدان شدند. این تنوع جریانها نشان میدهد که اقتصاد اسلامی در ایران محصول همزمانی اندیشههای متنوعی بود که همگی به نوعی ریشه در نهضت سید جمال و شاگردان او داشتند.
جمعبندی
تاریخچه اقتصاد اسلامی مسیری پیچیده و چندلایه را طی کرده است. این مسیر با هشدارهای سیاسی-اجتماعی سید جمال آغاز شد، در آثار مالک بن نبی به صورتبندی مکتوب رسید، در نگاه اقبال لاهوری رنگ اخلاقی و تمدنی یافت، و در ایران بهواسطه بازرگان و طالقانی وارد مرحلهای جدید شد. اقتصاد اسلامی در مرحله انقلاب اسلامی و طلوع متفکرین انقلاب اسلامی همچون شهید مطهری و دکتر بهشتی و شهید صدر نیز در مرحله جدیتر و مدونتری قرار گرفت و در طول گذار انقلاب اسلامی، قویتر و مستحکمتر در مسیر رشد اندیشههای نوین در حال طی کردن مسیر است.
اقتصاد اسلامی در این روند همواره بر سه مؤلفه استوار بوده است: مبارزه با استعمار، نقد تمدن غرب و بازخوانی متون دینی در پرتو نیازهای جدید. این سه محور، چارچوب اصلی اقتصاد اسلامی را در قرن اخیر تشکیل دادهاند.
بازرگان با روش علمی، یکی از جدیترین تلاشها را در این زمینه انجام داد و هرچند از رویکرد حداکثری به حداقلی تغییر موضع داد، اما میراث او همچنان بر جریان روشنفکری دینی سایه افکنده است. پیوستگی نسلها از سید جمال تا عبده، بن نبی، اقبال، بازرگان، طالقانی و پس از آنها، نشان میدهد که اقتصاد اسلامی محصول یک روند تاریخی-تمدنی است که همچنان در حال تکامل و بازاندیشی است.