مروری بر جلسه چهارم از درسگفتارهای تاریخ اقتصاد اسلامی معاصر

بازخوانی نظریه اقتصاد اسلامی در اندیشه سید جمال‌الدین اسدآبادی بر اساس نامه‌ها و آثار تاریخی ایشان

۱. مقدمه: ضرورت بازسازی اندیشه اقتصادی اسلامی

در بررسی اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه سید جمال‌الدین اسدآبادی، یکی از حوزه‌هایی که علیرغم فقدان آثار مستقیم، امکان بازسازی مفهومی در آن وجود دارد، حوزه اقتصاد است. گرچه سید جمال رساله مستقلی در باب اقتصاد به رشته تحریر درنیاورده است، اما مجموعه‌ای از مفاهیم، دغدغه‌ها، هشدارها و پیشنهادهای او در لابه‌لای نامه‌ها، بیانیه‌ها، مقالات و همچنین آثار شاگردانش نظیر محمد عبده وجود دارد که قابلیت شکل‌دهی به یک «شبکه مفهومی» را در نظریه اقتصاد اسلامی دارد.

سید جمال از نخستین اندیشمندانی است که به صورت نسبی و نظام‌مند به مفهوم اقتصاد اسلامی اندیشیده و تلاش کرده است از منظری منبعث شده از قرآن، سنت، حکمت اسلامی و تجربه تمدن اسلامی، به بررسی نسبت میان اقتصاد و تمدن غرب بپردازد. نگاه او برخلاف بسیاری از منورالفکران مسلمان هم‌عصر خود، نه تقلیدی و شیفته‌وار، بلکه انتقادی و برآمده از عقلانیتی حکمی است.

۲. شبکه مفهومی اقتصاد اسلامی در اندیشه سید جمال‌الدین اسدآبادی

سید جمال‌الدین اسدآبادی با تأکید بر ضرورت احیای جامعه اسلامی، اقتصاد را یکی از میدان‌های اصلی تقابل با استعمار می‌داند. از دل آثار و نامه‌های او می‌توان هفت مفهوم کلیدی را به عنوان شالوده نظریه اقتصاد اسلامی در اندیشه وی استخراج کرد:

۱.۲. نقد تمدن غرب و تحلیل سازوکارهای استعماری

محور بنیادین اندیشه سیاسی و اقتصادی سید جمال، نقد ساختار سلطه‌گر تمدن غرب است. وی تمدن مدرن را واجد ساختاری استعمارگرانه می‌داند که در قالب اشغال نظامی و وابستگی اقتصادی، کشورهای اسلامی را از درون تهی کرده و به بردگی نوین کشانده است. از منظر او، استعمار صرفاً با لشکرکشی و تفنگ عمل نمی‌کند، بلکه با امتیازگیری، نفوذ اقتصادی، بانکداری، قراردادهای انحصاری، و تحمیل الگوهای مصرفی، حیات اجتماعی و اقتصادی مسلمانان را مسخ می‌کند. در نامه تاریخی او به میرزای شیرازی، نمونه‌هایی از این نفوذ به روشنی آمده است.

۲.۲. استقلال اقتصادی به‌مثابه شرط تحقق عزت امت

سید جمال استقلال اقتصادی را شرط بنیادین برای عزت و حیات امت اسلامی می‌داند. از نگرش او، وابستگی به ساختار سرمایه‌داری غربی، از طریق استقراض خارجی، اعطای امتیازات انحصاری به بیگانگان و تأسیس بانک‌های غربی، امت اسلامی را به‌تدریج از درون فرسوده و برده می‌سازد. در تحلیل وی، استقلال اقتصادی، صرفاً یک شعار سیاسی نیست بلکه نیازمند بازسازی بنیان‌های تولید، دانش، توزیع و عدالت در جامعه اسلامی است.

۲.۳. بازتعریف فقر و کارکرد اجتماعی نهادهای دینی

یکی دیگر از مفاهیم محوری در منظومه فکری سید جمال، مسئله فقر و نسبت آن با کارآمدی نهادهای دینی است. وی در جای‌جای آثار خود از این مسئله می‌پرسد که چرا با وجود وجود نهادهایی چون زکات و وقف، فقر همچنان فراگیر است. پاسخ او، در تحلیل اجتماعی این نهادها و ضرورت بازتعریف کارکردهای آن‌ها در زمینه تأمین مالی اجتماعی و توزیع ثروت نهفته است. وی تصریح می‌کند که کارکرد سنتی زکات و وقف، در غیاب نظام کارآمد اقتصادی اسلامی، نمی‌تواند عدالت اجتماعی را محقق سازد.

۲.۴. علم و فناوری در خدمت اقتصاد اسلامی

سید جمال توسعه علمی و صنعتی را ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای تحقق استقلال اقتصادی می‌داند، اما نه بر مبنای تقلید صرف از غرب، بلکه با پیوند دادن علم جدید با حکمت اسلامی. در آثار او ایده‌هایی از «فلسفه صنعتی» و «طبقه‌بندی علوم از منظر تمدن اسلامی» دیده می‌شود. اگرچه او خود، نهادسازی یا اقدام اجرایی خاصی در این زمینه انجام نداد، اما به وضوح متوجه نقش دانش در تحول اقتصادی و تمدنی امت بود و بارها از عالمان خواسته بود که طبقه‌بندی علوم را بازبینی کرده و رابطه علم، ثروت و حکمت را به شکل اسلامی بازآفرینی کنند.

۲.۵. همگرایی اقتصادی امت اسلامی

سید جمال ابتدا ایده خلافت واحد را پیگیری می‌کرد، اما در ادامه به دلیل موانع فرهنگی، قومی، مذهبی و سیاسی، ایده «اتحاد ملل اسلامی» یا «کنفدراسیون کشورهای مسلمان» را مطرح کرد. از منظر او، استقلال اقتصادی نمی‌تواند صرفاً در سطح ملی محقق شود، بلکه باید در سطح امت اسلامی و با هم‌افزایی منابع انسانی، مالی، سرزمینی و فناورانه امت اسلام، به عنوان یک بلوک تمدنی رقیب برای غرب، سازمان یابد.

۲.۶. عدالت مالیاتی و نقد استبداد اقتصادی

در نامه‌های سید جمال به صراحت بر نظام ناعادلانه مالیاتی در امپراتوری عثمانی و سایر بلاد اسلامی اعتراض شده است. او اعتقاد دارد که مالیات‌های ظالمانه که از طبقات فقیر و کشاورزان گرفته می‌شود و صرف دربار، اشراف و هزینه‌های درباری می‌شود، یکی از عوامل اصلی فروپاشی اجتماعی و اقتصادی جوامع اسلامی است. او بر ضرورت تعریف نظام عادلانه مالیاتی، شفافیت در اخذ و مصرف مالیات‌ها و مشارکت علما در نظارت بر این نظام تأکید می‌ورزد.

۲.۷. نقد بانکداری ربوی و ایده قرض‌الحسنه

از نوآوری‌های فکری سید جمال در نسبت با اقتصاد غرب، نقد بنیادین او به بانکداری ربوی و پیشنهاد ایجاد نظام‌های مالی مبتنی بر قرض‌الحسنه است. وی بانک غربی را ابزاری برای سلطه تمدنی و اقتصادی معرفی می‌کند و آن را عامل استعباد ملت‌ها می‌داند. در نامه‌اش به میرزای شیرازی، بانک را نماد سیطره کفار بر اقتصاد مسلمانان معرفی می‌کند. هرچند مدل دقیقی از بانک اسلامی یا قرض‌الحسنه ارائه نمی‌دهد، اما در آثار او این ایده به‌روشنی قابل بازیابی است.

  1. نامه‌های تاریخی سید جمال به‌مثابه منبع نظریه‌پردازی اقتصادی

مجموعه نامه‌های سید جمال‌الدین، به‌ویژه نامه به میرزای شیرازی، سندی گران‌بها در بازسازی اندیشه اقتصادی اوست. در این نامه، او نه‌تنها به ماجرای تحریم تنباکو پرداخته، بلکه سازوکارهای اقتصادی استعمار و پیامدهای آن را بر تولید داخلی، کشاورزی، صنعت و تجارت ملی برشمرده است. همچنین فهرستی از امتیازات واگذارشده به انگلستان آورده شده که بیانگر اشراف کامل او بر منطق نفوذ اقتصادی غرب است.

در این نامه، بانک خارجی به صراحت با استعمار اقتصادی برابر دانسته شده و تأسیس آن معادل واگذاری زمام ملت به بیگانگان تلقی شده است. همچنین در سایر نامه‌ها به سلطان عثمانی یا عالمان جهان اسلام، نقدهایی نسبت به نظام مالیاتی، فساد اقتصادی، تمرکز قدرت مالی در دربار، و غفلت از ظرفیت‌های اقتصادی امت اسلامی بیان شده است.

  1. نتیجه‌گیری: از نقد استعمار تا بنیان‌گذاری نظریه‌ای نو

سید جمال‌الدین اسدآبادی را می‌توان از پیشگامان تفکر اقتصادی نوین در تمدن اسلامی دانست. وی با تلفیق حکمت اسلامی، تجربه تاریخی تمدن، و تحلیل ساختار سلطه اقتصادی غرب، پایه‌های یک نظریه اقتصاد اسلامی را بنیان نهاد. هرچند آثار او به شکل نظام‌مند و ساختاریافته تدوین نشده است، اما مفاهیمی چون استقلال اقتصادی، عدالت اجتماعی، نقد ربا، احیای نهادهای دینی، و همگرایی اقتصادی امت، از محورهای کلیدی نظریه‌پردازی اقتصادی او به شمار می‌روند.

این بازسازی نظری، علاوه بر ارزش تاریخی، افقی گشوده برای تأمل دوباره در مفاهیم بنیادین اقتصاد اسلامی در جهان معاصر فراهم می‌آورد. از این منظر، آثار و مواضع سید جمال را می‌توان نه صرفاً به‌مثابه مواضع سیاسی، بلکه به عنوان پایه‌گذار یک سنت فکری در نظریه‌پردازی اقتصاد اسلامی تلقی کرد.

دیدگاهتان را بنویسید