سرمایهگذاریهای بزرگ و مسئلۀ ربا[1]
شهید آیتالله بهشتی:
ممکن است گفته شود با پیشرفت اقتصاد، با سرمایههای کوچک، کارهای بزرگ اقتصادی را نمیتوان انجام داد. شما با تحریم ربا، جامعه اسلامی را از نظر اقتصاد صنعتی و اقتصاد تولیدی و توزیعی، کشاورزی صنعتی پیشرفته، صنایع بزرگ پیشرفته، توزیعهای وسیع در شرکتهای توزیع بزرگ، محروم کردید، چون سرمایه بزرگ بدون ربا به این زودیها پیدا نمیشود. بر فرض که کسی بخواهد با پانصد هزار تومان سرمایه شخصی خود کار بکند، چه کار میتواند بکند؟ میتواند یک کارگاه بسازد و در آن کارگاه آفتابه حلبی بسازد!
با پانصد هزارتومان سرمایه، نمیتوان کارخانه ماشینسازی ایجاد کرد. با پنج میلیون تومان سرمایه کارخانه هواپیماسازی نمیتوان ساخت. با ده میلیون سرمایه، کارخانه کامپیوترسازی نمیتوان ساخت. شما با تحریم ربا، جامعۀ اسلامی را از بهوجود آمدن سرمایههای بزرگ _ که در دنیا بیشتر از طريق بانکها و وامها و اعتبارها به وجود میآید _ محروم، و این جامعه را از نظر صنعت و کشاورزی، تولید و توزیع، به جامعههای رباخوار دیگر دنیا نیازمند کردید و جامعه اسلامی عملاً، اما غیرمستقیم، ربا را به جامعههای رباخوار دیگر میدهد. باز هم رباخواران بزرگ دنیا رمق این جامعهها را میگیرند، اما از طریق افزایش قیمت فرآوردههای صنعتی که آنها تولید میکنند و ما چون دستگاه تولیدش را نداریم، ناچاریم آن اجناس را بخریم. هم از نظر تولید و هم از نظر توزیع وابسته میشویم، چون گفتیم توزیع در مرحله اول، خودش کاری است، اجرتی بر میدارد، روی قیمت میآورد. یک دستگاه وسیع توزیع، کالا را ارزانتر از یک دستگاه کوچک توزیع، بهدست مصرفکننده میرساند. لذا باید کاسب کار توزیعکننده ما، به جای اینکه خودش توزیعکننده مستقلی باشد، نماینده و شعبه یک توزیعکننده بزرگ آن کشورها و آن سرمایهگذارها و آن جامعههای بهرهمند از قانون حلال بودن ربا بشود و مقداری از ثروت جامعه را، با احترام تحویل آنها بدهد. این اشکالی است که باز بر تحریم ربا از نظر مسائل اقتصادی وارد میشود.
پاسخی که ما نسبت به این اشکال داریم، چند بعد، جهت و راه دارد:
- بهوجود آوردن سرمایههای بزرگ منحصر به ایجاد امکانات وامهای بزرگ اقتصادی نیست. یکی از راههای مؤثر به وجود آوردن واحدهای قدرتمند اقتصادی، ایجاد «شرکتهای سهامی» است، با سهام بینام و بهصورت وسیع. شرکت سهامی بزرگ که سهامدارانش زیاد باشند، اگر در جامعهای درست اداره شود، میتواند پس اندازهای مردم را به خودش جلب بکند، البته با سود و زیان و نه با ربا. اگر سود کرد همه سود ببرند و اگر زیان هم کرد، همه زیان ببرند. بنابراین، ایجاد مؤسسات بزرگ پرارزش تولیدی کشاورزی و صنعتی و توزیعی یعنی تجارتی، بهراحتی با ایجاد جوی درست و مطمئن و قابل اعتماد از نظر اجتماعی، برای ایجاد شرکتهای سهامی بزرگ، میسر است. هیچ نیازی هم به ربا و اعتبارات بانکی کلان نداشته و متوقف بر او هم نیست. اگر میبینید دنیا آن راه را رفته، به علت عدم موفقیت در اداره شرکتهای سهامی با سهامداران وسیع است و این عدم موفقیت، ناشی از دو عامل است: یکی ناشی از نادرستی و ضعف ایمان، صداقت و درستی در این اجتماعات است و دیگر ناشی از اینکه رباخواران بزرگ دنیا، عملاً در دوره محدودی که این شرکت ها در دنیا در حال نضج گرفتن بود، در کارشان اخلال کردند تا آنها را ورشکست کرده و از اعتبار انداختند. عملاً دست سیاست رباخواران بزرگ دنیا، در شکست نهضتهای سهامی تجارتی و تولیدی دیده میشود.
- «شرکتهای تعاونی تولید و توزیع» که اینها از شرکتهای سهامی هم پیشرفتهترند. باز اگر شرکتهای تعاونی تولید و توزیع در دنیا با اینکه در طول چند ده سال بهصورت یک نهضت اقتصادی در آمده بود، آن طور که باید نضج نگرفت، عامل مهمش این بود که سیاستهای سرمایهداری استعمارگر دنیا، که از طرف رباخواران بزرگ، تقویت و از آنها الهام میگرفت، سد راه پیشرفت و موفقیت شرکتهای تعاونی تولید و توزیع و مصرف شدند. اینها تاریخچه دارد و کتابهایش هم کم و بیش به فارسی هست، میتوانید مطالعه کنید و ببینید که چطور گوشه و کنار فرازهای این کتابها، نشانهای از این بحث است.
- دست بالا را میگیریم. فرض میکنیم که نه شرکت سهامی با سهامداران زیاد زمینه اجرایی خوب داشته باشد و نه شرکتهای تعاونی تولید، توزیع، مصرف، تولید و مصرف و امثال اینها. فکر میکنیم تجربه تاریخی نشان داده باشد که این تزهای اقتصادی، به صورت گسترده و حلال مشکل، اجرایی نباشد، فقط در حد جنبی اجرایی باشد؛ نتواند محور اقتصاد باشد، حاشیهنشین اقتصادی به نام اقتصاد آزاد باشد. فکر میکنیم اینطور باشد. اما نتیجه چه میشود؟ آیا اگر ما ربا را حرام کردیم و امکان سرمایهداری بزرگ از طریق اعتبارات بانکی را از بین بردیم و بعد عملاً هم در برابر تجربه تاریخی شرکتهای سهامی با سهامداران بزرگ و شرکتهای تعاونی تولید و توزیع و مصرف که نوعی شرکت سهامی با آهنگ خاص است، احساس کردیم که این تجربهها با شکست نسبی روبهرو شده است، آن وقت آیا بیچاره میشویم و در بن بست قرار میگیریم و ناچاریم دسترویدست بگذاریم و بگوییم دیگر چارهای نیست؟ بگوییم بالاخره باید یک کاری بکنیم و بیاییم یک کلاه شرعی درست کنیم و ربا درست کنیم؟ و بهنحوی بانک رباخوار را درست کنیم؟ _ بانک رباخوار را میگویم نه بانک مبادلات _ خیر، هیچ ناچار نیستیم. تازه در این موقع میرسیم به تز اقتصادی عالیتر. آن تز چیست؟ سرمایهگذاری در صنایع بزرگ و وسیع و تولیدها و توزیعهای بزرگ و وسیع، از حدود امکانات فرد، افراد، گروهها، شرکت ها بیرون است. حالا که بیرون است، به صورت واجبی از واجبات حکومت اسلامی در میآید. حکومت اسلامی، باید مستقیماً عهدهدار انجام این واجب گردد، نه اینکه واجب بر زمین بماند. مگر ما در مورد جنگ و دفاع از سرزمین اسلام، وقتی کارهای فرد فرد و شمشیر کشیدن و تفنگ دستی کشیدن از ارزش افتاد و صنایع پیشرفته جنگی ایجاب کرد که ارتشهای تربیت شدهای برای حمایت از سرزمین اسلام داشته باشیم، چه کار کردیم؟ گفتیم تا پریروز، تربیت و تجهیز سپاه، یک واجب همگانی بود و فقط رهبری آن با حکومت و فرماندهیاش با امام مسلمین بود. پیشرفت صنایع جنگی و لزوم مهارتهای جنگی فراوان و پیچیده، ایجاب کرد که جامعه اسلامی سپاه ورزیده اسلامی داشته باشد. از این پس دیگر نمیتوانیم بگوییم هر وقت جنگ شد، هر کسی شمشیر، تفنگ و نیزه و تیر و کمان و اسبش را راه بیندازد، زرهاش را هم بپوشد و به جنگ برود. با این ترتیب اگر یک میلیون نفر باشند، جلوی چهار تا زره پوش، به باد فنا میروند. باید چهکار کنیم؟ باید سپاه مجهز داشته باشیم. چه کسی باید این کار را بکند؟ آیا افراد یا شرکتها یا گروهها؟ نه، حکومت. با چه سرمایهای؟ با سرمایهای که از منابع عمومی بیتالمال اسلامی به دست میآید.
عین این مطلب به سرمایهگذاریهای بزرگ منتقل میشود. چه بهتر! تازه میرسیم به آن چیزی که در مکتبهای اقتصادی بهعنوان یک تز پیشرفتۀ عالیتر شناخته میشود، یعنی اقتصادی که صنایع مادرش ملی باشد، یعنی در دست حکومتِ نمایندۀ ملت. البته یادتان نرود، در دست حکومت نمایندۀ ملت و نه حکومت نمایندۀ اجانب. بنابراین، مسئله تحریم ربا ما را به بنبست نکشاند، بلکه صنایع بزرگ، توزیع و تجارت بزرگ و تولید کشاورزی و صنعتی بزرگ را بهصورتی مؤثر در دست حکومت قرار داد. چون این تولیدها و توزیعهای بزرگ، نقش بسیار حساسی روی قیمتها و بر دوش مصرفکننده دارند. وقتی اینها بهدست حکومت نماینده ملت باشد، مشکل نرخهای ظالمانه تجاوزکارانه، بهمقدار زیادی، خودبهخود حل میشود. مسائلی از قبیل تورم و بالا رفتن مصنوعی نرخها و خطر بیکاری کارگران در بحرانها و همه اینها، اتفاقاً در اینجا حل میشود؛ یعنی در اقتصادی که شاهرگهایش در دست نماینده ملت و در جهت سود ملت است.
ملاحظه میکنید که به این ترتیب، مسئله تحریم ربا، کمترین بنبست اقتصادی برای ما بهوجود نمیآورد. اگر ما کلاه شرعی ربا را به سر جامعه اسلامی نگذاشته بودیم، چه بسا کلاههای دیگر هم به سر جامعه ما نرفته بود. چه بسا ما قرنها زودتر از دیگران، خودبهخود، به سوی اقتصاد ملی سوق داده شده بودیم. نتیجه اینکه سود و درآمد ناشی از این تولیدها و توزیع های بزرگ هم، مستقیماً به جیب ملت میرود نه به جیب افراد دیگر. فاصلههای درآمد و خرج زندگی هم این قدر زیاد نمیشود.
عدۀ قابل ملاحظهای از کسانی که در این جلسات حضور دارند، به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مسائل کسب و کار و اقتصاد روز در تماس هستند و خوب میدانند اگر تمام انواع ربا را از کارشان حذف کنند، کار بسیاری از آنها لنگ میشود. یعنی چه؟ یعنی حتی شماها هم در این سطحی که هستید، یا بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم، یک گوشه از پیکر زندگی و کسب و کارتان روی پایه نحس و نجس ربا تکیه دارد. بنابراین خوب دقت کنید. وقتی کارهای کوچک و معمولی شماها، این حالت را داشته باشد، خود نمونه و نشانهای است که چگونه امروز کارهای بزرگتر و وسیعتر، آگاه و ناآگاه، در گرو ربا و در خدمت ربا و رباخوار و در جهت ضدمصالح و منافع امت مسلمان و امت انسانی دنیاست.
نتیجه اینکه از هیچ چیز نترسیم. سرراست و مستقیم و قاطع بگوییم: «ربا با همۀ اقسامش حرام است» و از ابتلای به هیچ مشکلی نهراسیم. این مشکلات را کم بهرگی ما از دوراندیشی، در پیش نظرمان مجسم کرده است. کم بهرگی ما از ابتکار و راه حلیابی بر سر راه زندگیمان آورده است و تسلیم آن شدهایم و به دنبال هر تسلیمی، مشکلاتی تازهتر، سهمگینتر و زهرآگینتر بهدست خودمان برای خودمان ساختهایم و با هستی خود خریدهایم.
[1]. سید محمد حسینی بهشتی، در مکتب قرآن، ج3، ص223-227.