نقش اقتصاد در شکلگیری و گسترش دموکراسی:
نگاهی به دیدگاههای شهید مطهری و دارن عجم اوغلو
مقدمه
تحقیقات نشان داده است که سبک زندگی و نوع حکمرانی اقتصادی تأثیرات عمیقی بر جنبههای مختلف زندگی بشر دارند. بیشتر متفکران تأثیر اقتصاد بر زندگی اجتماعی و سیاسی را محسوس میدانند، در حالی که برخی افراطیون اقتصاد را به عنوان عامل اصلی تغییرات اجتماعی و اخلاقی معرفی میکنند. دموکراسی نیز به عنوان یکی از مهمترین و شایعترین نظامهای سیاسی دنیا، در کانون توجه متفکران علوم اجتماعی قرار گرفته است و سوالاتی در مورد ریشههای پیدایش و آینده آن طرح شده است.
پژوهشهایی با رویکردهای مختلف برای پاسخ به سؤالات مرتبط با دموکراسی انجام شده است. به طور خاص، یکی از مقدمات ظهور دموکراسی، اعتراضات مردمی و حضور رهبرانی قدرتمند است که میتواند به عوامل اقتصادی وابسته باشد. این تحقیق به بررسی ریشههای دموکراسی و جایگاه اقتصاد در تداوم و گسترش آن میپردازد. بدین روی سوالات اصلی پژوهش حاضر عبارت است از:
- ریشههای شکلگیری دموکراسی چیست و اقتصاد در میان این ریشهها چه جایگاهی دارد؟
- جایگاه اقتصاد در تداوم و گسترش دموکراسی چیست و چه ارتباطی با تغییرات سیاسی و اجتماعی دارد؟
دموکراسی دارای تعاریف متعدد و گوناگونی است و شاید بتوان ادعا کرد که نمیتوان تعریفی اجماعی از آن ارائه داد.[3] حوزه تمرکز اين مقاله نظرات عجم اوغلو است. عجم اوغلو به عنوان اندیشمندی که در این باره نگاشتههای فراوانی دارد شناخته میشود. او و همکارانش درباره دموکراسی و ریشههای اقتصادی آن بسیار نگاشتهاند که برخی از آنان حتی به بیش از پنج زبان مختلف ترجمه شده است. از نوشتههای این استاد دانشگاه «ام آی تی» میتوان به: «جهانی که نوادگان ما به ارث میبرند»، «چرا ملتها شکست میخورند» و «مقدمه ای بر رشد اقتصادی مدرن» اشاره کرد. دارن عجم اوغلو و جیمیز رابینسن در کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» به توسعه مفهومی و چارچوب نظری ریشه اقتصادی دموکراسی پرداختهاند. این کتاب که با رویکرد گزینشی به ارائه شواهدی تاريخی برای ایدۀ نویسندگان آن میپردازد، همواره سعی دارد درباره هر موضوعی که مطرح میکند یک شاهدمثال تاریخی را ذکر کند. این کتاب از دريچه بنيانهاى فرهنگى و رفتارشناسى اقتصادى طبقه فرادست و فرودست يا همان فقرا و اغنيا (در واقع صاحبان منابع قدرت و اقتصاد) به وضعيت متضاد ديكتاتورى و دموكراسى پرداخته است و اين پرسش را مطرح مىكند كه چگونه امكان دارد نظام ديكتاتورى كشورها به دموكراسى تبديل شود؟ باتوجه به این نکته مهم، به نظر میرسد که معنای دموکراسی با کارکرد آن در نظر این دو اندیشمند عجین شده است.
در ادامه به صورت مقايسهای انديشه شهيد مطهری بهعنوان متفکری که متعلق به سنت اسلام سیاسی در ایران معاصر است، و عجم اوغلو در باب دموکراسی در دو محور «معناشناسی ادبیات مفهومی دموکراسی» و «عوامل شکلگیری و تداوم دموکراسی» دنبال میشود.
1. معناشناسی ادبیات مفهومی دموکراسی
1.1. برابری سياسی
عجم اوغلو دموکراسی را در برابر غیردموکراسی مطرح میکند و آن را مشخصاً وضعیت برابری سیاسی میخواند و مشخصههایی را برای آن بر میشمرد. از این مشخصهها میتوان به نفع بردن اکثریت اشاره کرد و چيزی را دموکراسیگونه میداند که غالباً با سیاستهای به نفع فرودستان منطبق باشد. عجم اوغلو فرودستان را طبقهای میداند که نصیبی از درآمدهای اقتصاد نبرده است و این طبقه از این رو به یک طبقه انقلابی تبدیل شده است و بهوسیله دموکراسی میخواهد موجب بازتوزیع درآمد از اغنیا به فقرا گردد.[4] بهطور خلاصهتر او دموکراسی را ایجادکننده برابری سیاسی میشمرد درحالیکه غیردموکراسی در منظر عجم اوغلو وضعیتی است که ترجیحات زیربخشهای بسیار کوچکی از یک جامعه را نشان میدهد.[5]
در تعریف فوق واژه «برابری سیاسی» نقش محوری دارد و شاید بتوان گفت محور اصلی بحث دموکراسی در منظر عجم اوغلو میباشد، اما از منظر شهید مطهری خلاصه کردن دموکراسی به مفهومی مانند برابری و آزادی یکسان، ظلم به دموکراسی است.[6] شهید مطهری برابری و همگونگی را دو معنای متفاوت تعریف میکند و میگوید برابری و تساوی یک مفهوم کمی است، درحالیکه همگونگی یک مفهوم کیفی است. برای مثال شما میگویید فلان دو شخص به یک میزان پول دارند که این مفهوم برابری است، اما گاهی میگویید آنان همگونه ثروت دارند که یعنی اگر ثروت خود را نقد کنند برابر میشود، ولی نوع ثروتهایشان فرق میکند.
علاوه بر این در منظر شهید مطهری توحید عملی یعنی رسیدن انسان به یگانگی اخلاقی و یگانگی اجتماعی، که این را ایشان از آیه کریمه معروف که رسول اللَّه در صدر نامههایش به شخصیتهای جهان ثبت میکرد، استنباط میکند: «قُلْ یا اهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا الی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ الّا نَعْبُدَ الّا اللَّهَ وَ لانُشْرِک بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللَّهِ). وی از جمله «تَعالَوْا الی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ»، توحید نظری را؛ و از جمله «الّا نَعْبُدَ الّا اللَّهَ»، توحید عملی فردی را؛ و از جمله «وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً …»، توحید عملی اجتماعی را که مساوی است با آزادی و دموکراسی، برداشت میکند.[7] ایشان بیان میدارند که: دموکراسیای که در اسلام هست، به معنی این است که میخواهیم آزادی واقعی به انسان بدهیم.
در نگاه شهید مطهری، دموکراسی بر اساس آزادیهای انسانی بنا نهاده شده است، نه بر اساس رهایی حیوانیت که با نام آزادی و برابری سیاسی یاد میشود؛ چطور میتواند انسانیتِ انسان آزاد باشد درحالیکه حیوانیت او رهاست؟[8]
1.2. نفع اکثریت
باتوجه به این که در نظر عجم اوغلو دموکراسی حکومتی است به وسیله مردم و برای مردم، پس نفع مردم در این حکومت به حداکثر خود میرسد.[9] شهید مطهری این مفهوم را اینگونه بیان میکند که در نظر این اندیشمندان دموکراسی به مفهوم مبتذل قرن هجدهمی است که انسان و حقوق انسان را در مسائلی مربوط به معیشت و خوراک، مسکن، پوشاک و آزادی در انتخاب راه معیشت مادی خلاصه میکنند،[10] درحالیکه در نظر شهید مطهری، مکتب و عقیده و ایمان و وابستگی به یک ایده هم جزء حقوق انسان است و اوج انسانیت در وارستگی از غریزه و از تبعیت از محیط طبیعی و اجتماعی و وابستگی به عقیده و ایمان و آرمان حیاتی و اجتماعی است و این عالیترین خواسته انسان است و انسان در این زمینه هم حقوق و وظایفی دارد که به کلی به فراموشی سپرده شده است.[11]
1.3. نفع فقرا
دموکراسی نهایتاً به نفع فقراست[12] و از طریق بازتوزیع درآمد از اغنیا به فقرا این نفع بوجود میآید.[13] از منظر شهید مطهری پرداختن به نفع فقرا نیز بسیار مهم و تاثیرگذار است. شهید مطهری با تعریف بازتوزیع درآمد از اغنیا به فقرا مخالفت میورزند و این تعریف را جامع تعریف منفعت نمیدانند. شهید مطهری این سوال را مطرح میسازند که آیا منفعت صرفاً در مادیگری و زندگی دنیایی خلاصه میشود؟ در ضمن همین موضوع شهید مطهری بیان میکنند که اگرچه در اسلام، زندگی دنیوی اهمیت دارد، اما منفعت تنها در زندگی دنیوی خلاصه نمیشود. ایشان بیان میدارند که اگر تعریف فوق از منفعت را قبول کنیم و بگوییم که دموکراسی به نفع فقرا است، پس در یک جامعه دموکراتیک نباید فقیری وجود داشته باشد، اما آیا واقعاً چنین است؟[14]
1.4. حق حاکمیتی مردم
در منظر عجم اوغلو غیردموکراسی فرادستان، دولت نظامی حاکم، یک اقلیت ممتاز و در نهایت یک دیکتاتور، تمامی تصمیمات را اتخاذ میکند.[15] عجم اوغلو با بیان این که دموکراسی، دادن حق رای مردم به مردم است مجدداً تاکید میکند که در دموکراسی امکان بالقوهای وجود دارد تا هرکس به نحوی در فرایند حاکمیتی دخالت کند و به نوعی تاثیرگذار نیز باشد.[16] اما در کنار این بیان، عجم اوغلو به بیان برخی آسیبهای این فرایند میپردازد و بیان میکند که در دموکراسی نیز ممکن است با اقناع و ترغیب فرودستان توسط فرادستان که ثروت و قدرت دارند به دموکراسی لطمه وارد شود.[17] در کنار این در نگاه شهید مطهری دموکراسی حق حاکمیتی مردم را نشان میدهد و در واقع به معنی این است که مردم حق دارند که سرنوشت خودشان را خودشان در دست بگیرند. اما شهید مطهری این مفهوم را ملازم با این که مردم خودشان را از گرایش به یک مکتب و ایدئولوژی و از التزام و تعهد به یک مکتب معاف بشمارند، نمیداند.[18]
1.5. جايگاه اقتصاد در سیاست و سیاست ورزی
بهطور خلاصه میتوان گفت که آینده سیاسی و اقتصادی سیاستمداران به توانایی آنان در جذب آراء عمومی بستگی دارد (و برای جذب آراء عمومی، نوع و ميزان توجه به اقتصاد و سياستهای اقتصادی اهميت دارد) و از اينرو است که اقتصاد و سیاست رابطهای مستقیم با هم دارند.[19] عجم اوغلو رویکرد اقتصادمحور را اتخاذ کرده است و این بدین معناست که منافع اقتصادی افراد، نگرشهای سیاسیشان را شکل میدهد.[20] چرا که فرادستان برای منافع اقتصادی خویش قدرت را نگه میدارند و شهروندان نیز برای کسب منفعت علیه این حکومت قیام میکنند.[21]
البته شهید مطهری بر این باورست که از اقتصادمحوری یا همان زیربنا بودن اقتصاد دوگونه برداشت میتوان داشت: یک برداشت این است که این رابطه بیش از این بیان نمیکند که با تغییر اقتصاد، سایر شئون تغییر میکند. این رابطه فقط رابطه منفی را بیان میکند و رابطه مثبت مسائل اقتصادی را با سایر مسائل مورد توجه قرار نمیدهد؛ یعنی این جهت را بیان نمیکند که همه سازمانهای اجتماعی انعکاسی از روابط اقتصادی است و تمام کیفیات و خصوصیاتشان را از اقتصاد دارند، بلکه همینقدر میگوید که اگر سازمانی بنا شد، با تغییر اقتصاد خود به خود محکوم به تغییر است، اما این را که اصل به وجود آمدنش هم تابع اقتصاد است یا نه را بیان نمیکند.[22]
تعبیر دیگری که در نظر ایشان میتوان برداشت کرد این است که غیر از اقتصاد، هرچیز دیگر جنبه تفنّنی و ذوقی و غیرضروری دارد؛ یعنی در میان مسائل زندگی بشر، یک سلسله مسائلی هست که جزو ضرورتهای زندگی است و آنها خودشان را جبراً بر بشر تحمیل میکنند و حاکم بر بشر هستند و آن، مسائل اقتصادی است. اما سایر مسائلْ جبری و ضروری و حتمی نیستند، بلکه تفنّنی و ذوقی هستند؛ آنها خودشان را بر بشر تحمیل نمیکنند و نمیتوانند جبراً بر بشر حکومت کنند، بلکه بشر بر آنها حاکم است. پس مسائل اقتصادی مسائلی است که بر بشر حکومت میکند و او را میگرداند و بشر مجبور است از آن پیروی کند، و مسائلی غیر از آن از قبیل قانون، فرهنگ، هنر، اخلاق و مذهب، مسائلی است که اگر هم نباشد چندان مهم نيست. اگر بشر یک وقتی از مسائل ضروری خودش فارغ بشود، به این مسائل هم میپردازد ولی وقتی از آن مسائل فارغ نبود و ضرورتی پیش آمد، همیشه اینها را فدای آن میکند. بنابراین غیر از اقتصاد، همه چیز را باید غیرضروری تلقی کنیم.[23]
همانطوریکه اشاره شد، از دیدگاه عجم اوغلو، ترجیحات اقتصادی مردم بر سیاستگزینی آنان اثر میگذارد و این بدین معنی است که اصل بر ترجیحات اقتصادی است. اما شهید مطهری در مقابل این نظر این پرسش را مطرح میکنند که آیا در انسان فقط غریزۀ تلاش برای معاش (ترجیحات اقتصادی) اصل است و چیز دیگری در این میان راه ندارد؟[24]
در مجموع میتوان گفت که عجم اوغلو فقط به بعد مادی انسانها و از میان جنبههای مختلف این بعد فقط به جنبه ترجیحات اقتصادی پرداخته است، درحالیکه نه تنها به جنبههای دیگر این بعد مانند ترجیحات بین نسلی، ترجیحات جنسی و… نپرداخته است به ابعاد دیگر زندگی بشر نیز توجهی نداشته است. اما در نظر اسلام انسان موجودی چندبعدی است که پرداختن به هر بعد با پرداختن به تمامی جنبههای او ملازم است. انسان اسلام، انسانی است که بعد مادیاش را تامین میکند و حتی این بعد را نیز توسعه میبخشد، اما در عین حال به بعد روحانی خود نیز توجه میکند و هر لحظه سعی در بهبود حال آن دارد.
2. عوامل شکلگیری و تداوم دموکراسی
عجم اوغلو در کتاب خود به صورت مدون و نظاميافته، عوامل شکلگيری و تداوم دموکراسی را بيان مینمايد. در اين بخش ضمن بيان اين عوامل نظرات و ديدگاههای شهيد مطهری را ذيل هر يک ارائه مینماييم.
2.1. جامعه مدنی
در نظر عجم اوغلو در همۀ جوامع همواره تهدیدهای نسبتاً موثر مبنی بر وقوع انقلاب از سوی شهروندان وجود دارد.[25] اما اگر شهروندان دارای نظم و سامان نباشند حکومتی به چالش کشیده نمیشود و فرایند دموکراسیسازی تا زمانی که توسعه جامعه مدنی بر اثر یک فرایند تاریخی دراز مدت رخ دهد، به تاخیر میافتد.[26] اما به همان میزانی که در شکلگیری دموکراسی سامان جامعه اهمیت دارد، در تحکیم آن نیز اهمیت دارد.[27]
اما شهید مطهری به این که انقلاب اجتماعی ناشی از شکل جامعه مدنی باشد ایراد وارد میکند و با بیان این نکته که این نظر برگرفته شده از نگاه مادی به تاریخ است، اذعان میکند که در این نگاه نهایتاً انقلاب اجتماعی یک ضرورت اجتماعی – اقتصادی است.[28] مطهری با بیان این مثال که با این دیدگاه باید فتوحات اسلامی که رویدادهای ظاهری و شکلهای صوری آنها که احیاناً سیاسی، مذهبی یا فرهنگی است مورد مطالعه و قضاوت قرار ندهیم و یا حتی احساسی که خود آن انقلابیون داشتهاند که حرکت خود را سیاسی یا مذهبی یا فرهنگی میپنداشتند ملاک قرار ندهیم؛ و ماهیت و هویت واقعی آن حرکتها را که اقتصادی و مادی است مورد توجه قرار دهیم تا کلید اصلی این انقلاب را به دست آوریم، این نظر را رد میکند.[29]
2.2. بحران اقتصادی
عجم اوغلو بیان میکند که دموکراسی در شرایط بحران اقتصادی و رکود دموکراسی با احتمال بیشتری ایجاد میشود[30] و درست به همین شکل، احتمال کودتا علیه دموکراسی نیز در شرایط بحرانی بیشتر از شرایط غیربحرانی است.[31]
در این جا ما شاهد آن هستیم که همانگونه که شهید مطهری در مورد تاثیر جامعه مدنی پیشبینی میکردند که این دیدگاه نهایتاً انقلابها را به یک ضرورت اقتصادی میرساند، این اتفاق در دید عجم اوغلو نیز رخ داد. اما شهید مطهری با بیان این که مارکس و انگلس به دنبال یک سلسله بحرانهای اقتصادی از سال 1827 تا 1847 که یک سلسله انقلابهای سیاسی و اجتماعی همراه داشت، بر آن شدند که انقلابهای اجتماعی نتایج ضروری و لاینفک بحرانهای اقتصادی است.[32] در واقع عجم اوغلو که احتمال به وجود آمدن دموکراسی در شرایط بحران اقتصادی را بالاتر از شرایط عادی میداند، برگرفته از همان ایده مارکس و انگلس است که انقلاب اجتماعی را نتیجه ضروری بحران اقتصادی میدانستند. از اینرو شهید مطهری از قول یک نویسنده بیان میکند: شوخی تاریخ را بنگرید که از 1848 تاکنون در کشورهای صنعتی هیچ بحران اقتصادی را نمییابیم که با انقلاب همراه باشد.[33]
2.3. نهادهای سیاسی
ماهیت نهادهای سیاسی دموکراتیک در حرکت به سمت دموکراسی در کشورهای مختلف تاثیرگذار است[34] و نهادهایی که محدودیتهایی مطابق با سیاستهای مطلوب اکثریت اعمال میکنند، احتمالاً در تثبیت دموکراسی نقش پررنگتری دارند.[35]
شهید مطهری بیان میکند که اصالت و استقلال نهاد سیاسی در برابر نهاد اقتصادی نقص دیگر اندیشههای مارکسیستی است.[36] همانطوری که در بیان عجم اوغلو دیدیم، او اقتصاد را محور همه چیز میدانست. اما عجم اوغلو با بحث خود راجع به نهادهای سیاسی به اصالتدهی به آنها میپردازد و حرف خود راجع به اقتصادمحور بودن را زیر سوال میبرد.
2.4. نابرابری بینگروهی
دموکراسی تعهدی معتبر بر بازتوزیع درآمد در آینده است[37] لذا شوق به ایجاد و رسیدن به این بازتوزیع در شکلگیری آن موثر است.[38] و اگر این نابرابری هم بیشتر شود احتمال کودتا علیه دموکراسی بیشتر میگردد[39] در عین حالی که میتواند آن را تثبیت کند.[40]
شهید مطهری با اشاره به اینکه یک نهضت اسلامی در اهداف خودش نامحدود است، میگوید اسلام در ذات خودش یک کل تجزیهناپذیر است و با بهدست آوردن هیچ یک از آن هدفها پایان نمی پذیرد.[41] ایشان در ادامه از اهداف یک انقلاب را تحولی بنیادین در زندگی خلق خدا میدانند که در واقع همان اصلاح نابرابریهای اقتصادی است.[42] اما به این بسنده نکرده و اصلاح در روابط اجتماعی افراد را نیز از اهداف دیگر یک انقلاب میدانند.[43] درحالیکه عجم اوغلو هدف یک انقلاب را فقط بازتوزیع درآمد در آینده میشمرد، شهید مطهری به بهبود زندگی و رفاه همه افراد جامعه اشاره میکنند و علاوه بر این اشاره میکنند که نابرابریهای اجتماعی و آقازادگیها نیز از بین میرود.
2.5. جهانی شدن
در نظر عجم اوغلو همانطوری که جهانی شدن به ایجاد دموکراسی کمک میکند، در تحکیم آن نیز موثر است، زیرا در جهان یکپارچه امروزی کودتا علیه دموکراسی هزینههای زیادی را برجای میگذارد.[44] هرچند جهانیشدن از موضوعات جدیدی است که در دهه 1990 و پس از شهادت آیتالله مطهری بسیار مورد بررسی قرار گرفت، و از اینرو در آثار ایشان اشاره مستقیم به آن وجود ندارد، اما اندیشه ایشان ظرفیت مناسبی برای پردازش یک نظریه در باب جهانوطنی دارد. در دیدگاه آیتالله مطهری، چون جوامع انسانی مادهای واحد دارند، میتوانند از صورت واحدی نیز برخوردار گردند، و ازاینرو، ایجاد «جامعه وحدانی انسانی» امکانپذیر است.[45]
جمعبندی
دموکراسی به عنوان تغییردهندۀ وضعیت مردم شناخته میشود. در این مقاله پاسخ به دو سوال مهم از منظر دو اندیشمند اثرگذار مورد بررسی قرار گرفت. سوال نخست این بود که دموکراسی چگونه به وجود میآید؟ و سوال دوم نیز بیانگر گسترش و تحکیم دموکراسی بود.
عجم اوغلو با نگاه اقتصادمحور به اين سوالات پاسخ داده است. به عقیده او دموکراسی درواقع تعهد فرادستان است به اتخاذ سياستهای مطلوبيت اکثريت در آينده که به دليل هراس از وقوع انقلاب صورت میگيرد. در نظر عجم اوغلو دموکراسی زمانی رخ میدهد که تعارضات اجتماعی مهمی رخ داده باشد که اين تعارضات به اقتصاد باز میگردد. و همين تعارضات اگر در نظام دموکراسی نيز وجود داشته باشد موجب انقلابی مجدد میشود که دموکراسی را تغيير میدهد.
شهيد مطهری تنها دليل شکلگيری دموکراسی را اقتصاد نمیداند و عوامل مختلفی را به هم وصل میکند. ايشان قيام عليه مستکبران و استعمارگران را به عنوان «حق» قلمداد میکند و باور دارد که تا زمانی که دموکراسی بر روی مدار «حق» حرکت کند، باقی خواهد ماند.
هر چند شهيد مطهری به صور منسجم و در يک مجال تمامی ابعاد مربوط به شکلگيری دموکراسی و انقلاب را مورد بررسی قرار نداده است، اما جستجو و فحصی در آثار و به طور خاص يادداشتهای منتشر شدۀ ايشان، عمق تفکر و همهجانبهنگری ايشان را نشان میدهد. شهيد مطهري به عنوان يک متفکر مسلط بر فضای اسلامی، از منظر خود عوامل شکلگيری و تداوم دموکراسی و جايگاه اقتصاد در اين عوامل را بررسی نموده است. در ديدگاه ايشان ريشههاي دموکراسی از منشا انسانیت سرچشمه گرفته و اقتصاد هر چند که در شکلگيری دموکراسی میتواند نقش داشته باشد، اما الزاماً عامل اصلی انقلابها و… نيست، اگرچه ممکن است عاملی محرک باشد. به تعبيری میتوان بيان کرد که اگر از منظر ايشان به پديده شکلگيری انقلابها بنگريم، در زمانیکه محرکها و انگيزانندهها صرفاً مادی و منبعث از خاستگاه اقتصاد هستند؛ مشکل اقدام جمعی و دشواری هماهنگی ميان اقشار مختلف مانع شکلگيری يک حرکت انقلابی میشود، اما اگر در کنار محرکهای مادی، محرکهای فرامادی را در نظر گرفته و اولويت و درجه اثرگذاری بالا را برای آنها قائل شويم، شکلگيری انقلابها و استقرار دموکراسی، توجيهپذيرتر خواهد بود. از همین رو مقدمۀ برپاداشتن دین الهی قیام علیه مستکبرانی که خود را با زور به حکمرانی رساندهاند میباشد و اين امر مشکل اقدام جمعی را تا حدود زيادی رفع مینمايد؛ از سوی ديگر به دليل منشا واحد انگيزش (ايدئولوژی و نظام باورهای يکسان مردم يک جامعه) مسئله هماهنگی نيز رفع خواهد گرديد.
به بيان خلاصه، برتری ديدگاه شهيد مطهری بر ديدگاه عجم اوغلو، در تحليل موفقيت مردم در خارج ساختن قدرت از دست فرادستان در بعد اندیشهای(نظری)، در توجه به جنبه مادی و غیرمادی زندگی انسان بهطور همزمان است. اين نوع نگاه، اقتصادمحوری را نفی میکند، در کنار اینکه اقتصاد را دارای تاثیر میداند. اگرچه که تاکيد عجم اوغلو بر جايگاه اقتصاد و منحصر دانستن محرکهای دموکراسی به عوامل اقتصادی، میتواند ناشی از سبک مدلسازی حاکم بر انديشه اقتصاددانان و تاکيد آنها بر سادهسازی مدلها باشد. اما بايد توجه داشت که مدلها و چارچوبهای سادهسازیشدۀ مبتنی بر مدلهای اقتصادی، هر چند دارای ساختار منظم، منطقی و قابل فهم هستند، اما به دليل سطح بالای انتزاعشان از دنيای واقعی فاصله گرفته و به همين سبب در تحليل رويدادهای واقعی، با مشکلات عديدهای روبرو میشوند. در بستر دنيای واقعی مجموعهای از عوامل، کنشها و رفتارهای اجتماعی را شکلمیدهند که غفلت از هر يک مانع از ارائه تحليلی کامل میگردد.
محمد سلیمانی[1] و امیرحسین خورشیدی اطهر[2]
کتابنامه
- Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, first published in 2006, is a non-fiction book.
- North, Douglass C., Wallis, John J., Webb, Stevn B. and Weingast, Barry R. (2007), ‘Limited Access Orders in the Developing World: A New Approach to the Problems of Development’, the World Bank Independent Evaluation Group Country Relations Division (September 2007), Policy Research Working Paper 4359.
- آربلاستر،آنتوني،1379 ،دموکراسي، حسن مرتضوي ،انتشارات آشيان
- شيريه،حسين1381،درس هاي دموکراسي براي همه، انتشارات نگاه معاصر
- مطهری، مرتضی،1392، نظام های اقتصادی اسلام، نشر صدرا
- مطهری، مرتضی،1389، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، نشر صدرا
- مطهری، مرتضی، 1402، اسلام و نیازهای زمان، نشر صدرا
- مطهری، مرتضی، 1387، آینده انقلاب اسلامی، نشر صدرا
- مطهری، مرتضی، 1401، جامعه و تاریخ، نشر صدرا
- مطهری، مرتضی، 1391، ازادی معنوی، نشر صدرا
- مقدسی، سید محمدهادی، بنیادهای «جهانمیهنی» در اندیشه اسلامی از دیدگاه استاد مطهری.
[1]. عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد، دانشگاه امام صادق(ع).
[2]. دانشجوی دکتری، دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع).
[3]. آربلاستر، دموکراسی، ص2.
[4]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p77.
[5]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p50.
[6]. مطهری، یادداشتها، ج1، ص 90.
[7]. مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص244.
[8]. مطهری، آزادی معنوی.
[9]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, pp70-87.
[10]. مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص 248.
[11]. مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص 248.
[12] . – Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty,p72.
[13] Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p73.
[14]. مطهری، مجموعه آثار، ج24 ص320.
[15]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p72.
[16]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p52.
[17]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p52.
[18]. مطهری، مجموعه آثار، ج24 ص324.
[19]. North, Douglass C., Wallis, John J., Webb, Stevn B. and Weingast, Barry R. (2007), ‘Limited Access Orders in the Developing World: A New Approach to the Problems of Development’, the World Bank Independent Evaluation Group Country Relations Division (September 2007), Policy Research Working Paper 4359.
[20] . Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p53.
[21]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p72.
[22]. مطهری، نظامهای اقتصادی اسلام.
[23]. مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ص 128.
[24]. مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج2، ص 129.
[25]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p73.
[26]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p70.
[27]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p72.
[28]. مطهری، جامعه و تاریخ، ص117.
[29]. مطهری، جامعه و تاریخ، ص117.
[30]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p72.
[31]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p70.
[32]. مطهری، جامعه و تاریخ.
[33]. مطهری، جامعه و تاریخ، ص154.
[34]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p73.
[35] .Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p73.
[36]. مطهری، جامعه و تاریخ، ص149.
[37]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p77.
[38]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p80.
[39]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p80.
[40] . Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p80.
[41]. مطهری، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر، ص72.
[42]. مطهری، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر، ص72.
[43]. مطهری، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر، ص72.
[44]. Acemoglu , Daron , Robinson , James ,The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, p86.
[45]. رک: مقدسی، بنیادهای «جهانمیهنی» در اندیشه اسلامی از دیدگاه استاد مطهری.