مروری بر تاریخ شکل‌گیری دغدغه اقتصاد اسلامی معاصر

مروری بر تاریخ شکل گیری دغدغه اقتصاد اسلامی معاصر
مروری بر تاریخ شکل‌گیری دغدغه اقتصاد اسلامی معاصر- در رابطه با اقتصاد اسلامی علی‌رغم تلاش‌های گسترده‌ و شایسته‌ای که در این دهه‌های اخیر در حوزه اقتصاد اسلامی انجام گرفته است، اما همچنان خلأ کارهای علمی - پژوهشی در این حوزه _ جهت تکمیل دیدگاه اقتصادی اسلام _ وجود دارد؛

مروری بر تاریخ شکل‌گیری دغدغه اقتصاد اسلامی معاصر

حجت‌الاسلام امین اسدپور:

در رابطه با اقتصاد اسلامی علی‌رغم تلاش‌های گسترده‌ و شایسته‌ای که در این دهه‌های اخیر در حوزه اقتصاد اسلامی انجام گرفته است، اما همچنان خلأ کارهای علمی – پژوهشی در این حوزه _ جهت تکمیل دیدگاه اقتصادی اسلام _ وجود دارد؛ یکی از این خلأهای پژوهشی که جای کار بسیاری دارد، بحث روایت دقیق تاریخی- تحلیلی اقتصاد اسلامی است؛ منظور از تاریخ اقتصاد اسلامی هم دقیقاً همین تاریخ مدرن و معاصر اقتصاد اسلامی است، یعنی دقیقاً از دوره‌ای که مسائل علم اقتصاد به مرور گردآوری شد و نظامی در رشته‌های دانشی حوزه‌های علوم انسانی به اسم علم اقتصاد به وجود آمد.

کمابیش در همان دوران [پیدایش علم اقتصاد] در جهان اسلام در مواجهه با علم اقتصاد، دغدغه‌های اقتصاد اسلامی شکل گرفت؛ مخصوصاً در دوره‌ای که اندیشه‌های انتقادی نسبت به سرمایه‌داری مدرن به وجود آمد، و به طور خاص اندیشه‌های مارکسیسم در اواخر قرن ۱۹ و ابتدای قرن ۲۰ دامن‌گیر شد. به تعبیری با ترجمه این اندیشه‌ها در جهان اسلام، با دو نظام متقابل و رقیب به اسم نظام «کاپیتالیسم» و نظام «سوسیالیسم» درگیر می‌شویم که منجر به درگیر شدن بخش‌های گسترده‌ای از ادبیات روشنفکری جهان اسلام با این دو نظام اقتصادی می‌شود و به مرور اندیشمندان جهان اسلام را با این چالش و با این مسئله مواجه می‌کند که «آیا اسلام در برابر این نظامات سرمایه‌داری و سوسیالیستی، نظام اقتصادی مخصوص به خود دارد یا نه؟»؛ و اگر نظام اقتصادی را بخواهیم در جهان اسلام طراحی کنیم، چه چالش‌ها، مسئله‌ها و سوال‌هایی را پیش‌روی خود خواهیم داشت. این دغدغه‌ها در طیف نواندیشان جهان اسلامی به مرور به‌وجود آمده و هر کدام کنش و واکنشی حول این مسأله داشته‌اند، اما همانطور که اشاره شد، هنوز روایت تفصیلیِ جامع و دقیقی از این تاریخ تا به امروز _ که چه تحولاتی و چه تصوراتی در حوزه اقتصاد اسلامی طرح شده _ نداشته‌ایم؛  این فقدان روایت تفصیلی و جامع از تاریخ اقتصاد اسلامی منجر می‌شود که بسیاری از فعالیت‌هایی که در این حوزه اتفاق افتاده، به هر حال آثار، تبعات، مزیت‌ها و فرصت‌هایی که برای ما ایجاد کرده را در تحلیل مسئله‌های معاصر و جدید جهان اسلام لحاظ نکنیم و ظرفیت آن را نتوانیم احصا کنیم.

همین امر باعث می‌شود که به شدت دوباره‌کاری و چرخ را از نوع اختراع کردن، تکرار مکررات و موازی‌کاری‌ها در پژوهش‌های اقتصادی صورت بگیرد. این عدم پیوستگی، به شدت آزاردهنده و اذیت‌کننده است؛ زیرا تلاش‌ها و مجاهدت‌ها متکامل همدیگر نیستند و گویا هر پژوهشگری از نو می‌خواهد همۀ نظامات و همۀ مسئله‌ها را خودش _ از صفر _ بسازد و طبیعتاً این متناظر نبودن باعث می‌شود که هویت جمعی ما، رشد متوازن، همسو و هم‌جهتی نداشته باشد و بسیاری از کارهای گذشته را ما اساساً فراموش می‌کنیم.

در سال‌های بعد از انقلاب تلاش‌های گسترده‌ای در همایش‌ها، نشست‌ها، جلسات، مجموعه‌ای از مقالات و پژوهش‌ها در بخش‌های مختلف اقتصاد اسلامی انجام شده، اما رویکرد این تلاش‌ها در مباحث نامبرده،

اساساً ناظر به هویت جمعی اقتصاد اسلامی نبوده  و ما [معمولاً] تلاش می‌کنیم همه بحث‌ها را از نو طرح کنیم و بررسی مجدد داشته باشیم.

ورود اقتصاد اسلامی به اندیشۀ معاصر شیعه

نقطۀ شروع طرح روایت تاریخیِ تفصیلی برای پدیده «اقتصاد اسلامی» [از دوره‌ای که اقتصاد با مسئله مدرن و معاصرش روبرو شد]، می‌تواند از مقطع شکل‌گیری جریان روشنفکری دینی در جهان اسلام باشد؛ می توان گفت، سرآغاز این طرح، از مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی است و رگه‌هایی از این مباحث اقتصادی در آثار خود این بزرگوار قابل جستجو است، و بعد تاثیری که سید جمال در طیف روشنفکران جهان اسلام، چه در روشنفکری ایران، چه در روشنفکری مصر بر جای گذاشته است را می شود در اندیشه‌های اقتصاد اسلامی، به طور خاص در برخی از آثار ابوالعلا مودودی یا سید قطب یا حسن البنا دنبال کرد. این‌ها اولین‌بار در برابر سرمایه‌داری و اندیشه‌های سوسیالیستی و مارکسیستی، اقتصاد اسلامی را مطرح کردند. بعد از این افراد در ادبیات روشنفکری دینیِ ایرانِ معاصر ما چهره‌هایی مثل مرحوم طالقانی، مرحوم بازرگان و بعد کم‌کم طیفی از روحانیون و طلاب نواندیش و نوگرای ما مثل امام موسی صدر، مرحوم شهید بهشتی، مرحوم شهید مطهری به طور خاص و ویژه، و مرحوم شهید صدر، اقتصاد اسلامی را در جهان اسلام مطرح کردند.

در مباحث شهید صدر دغدغه اقتصاد اسلامی پررنگ است و ایشان یک فصل جدید و مرحله جدیدی را در اقتصاد اسلامی باز کرد؛ اما این به این معنا نیست که تلاش شخصیت‌های دیگری مثل امام موسی صدر، شهید بهشتی و مرحوم شهید مطهری در این زمینه نادیدنی باشد، بلکه این بزرگواران اگر در مقطع حیاتشان، نظریه‌هایشان استخراج می‌شد و صورت نظریه تفصیلی به خودش می‌گرفت، چه بسا تاثیر این بزرگواران اگر بیشتر از «اقتصادنا» مرحوم شهید صدر نمی‌شد، قطعاً کمتر از ایشان هم نبود.

مراحل و سطوح اقتصاد اسلامی

بحثی دیگر این است که چه مرحله و چه بخشی از اسلامی‌سازی نظام اقتصاد یا دانش اقتصاد منجر به اسلامی شدن اقتصاد خواهد شد؟ اندیشمندان در مواجهه با این مسأله نیز با یکدیگر اختلاف دارند؛ البته در خود همین روایت تاریخی یکی از بحث‌هایی که می‌شود دنبال کرد، همین است که در هر ورودی به اقتصاد، اندیشمندان مسلمان چه سطحی و چه حدود و ثغوری از اسلامیت را در اقتصاد و نظام اقتصادی مطرح کرده‌اند.

بخشی از ادبیات سنتی اندیشمندان ما که بسیار قبل‌تر از مدرنیته و علم اقتصاد مطرح بوده، این است که ما اقتصاد را در حد فقه و حقوق اسلامی مطرح کرده باشیم و صرفاً احکام و حقوقی را که شارع مقدس در حوزه مسائل اقتصادی تشریع کرده بیان کنیم. فقهای ما در طول تاریخ در ذیل ابواب معاملات، سعی کرده‌اند این حقوق و تکالیف را استخراج کنند و پرورش دهند و تا به حالا مسئله‌های زمانه و مسئله‌های حیات اجتماعی معاصر و انبوهی از مسائل و فتاوا در حوزه معاملات فقه، انباشت شده است. البته این ظرفیت گرانقدری است؛ اما برخی فقط در همین حد، مفهوم اقتصاد اسلامی را معنا می‌کنند و بر این باورند که اقتصاد اسلامی، حقوق و تکالیفی است از شارع مقدس که ناظر به موضوعات و مسائل پیرامون اقتصاد است و تمام اقتصاد اسلامی از دل این حقوق و تکالیف است. اما لزوماً این حقوق و تکالیف منجر به نظام اقتصادی، یا دانش و علم اقتصاد اسلامی نمی‌شود و صرفاً در این دیدگاه رعایت این حقوق و تکالیف در نظام اقتصادی آن هم با برش فقهی ماجرا، مطالبه شارع برای جامعه متشرعه است. این یک سطح از مفهوم اسلامی‌سازی اقتصاد است که بسیار حداقلی است.

رویکرد دیگری به مرور مطرح شد (علاوه بر این حقوق و تکالیفی که در حوزه مسائل اقتصاد با رویکرد فردی – عبادی در ادبیات فقهی و حقوقی اسلام مطرح شده) که آیا بیش از این ما در رابطه با نظامات اقتصادی مسائلی را می‌توانیم مطرح کنیم و در تقابل با درگیری‌های مدرنی که در نظام‌های اقتصادی در حال به وجود آمدن است، آیا اسلام هم می‌تواند عرض اندام در برابر این نظامات داشته باشد یا نه؟ نظام اسلام می‌تواند بدیلی و عِدلی برای دیگر نظامات به‌شمار بیاید یا نه؟

اینجا به مرور مباحثی مربوط به فلسفه اقتصاد در میان اندیشمندان مطرح شد که بر اساس اهداف، مبانی، اغراض و بر اساس یک‌سری از همین حقوق و تکالیفی که در فقه بیان شده، می‌شود ملاک‌های بالادستی را  استخراج کرد و این‌ها در حوزه فلسفه اقتصاد زیربنای نظامات اقتصادی را می‌تواند متغیر و متحول بکند و این تغییر و تحول در فلسفه و زیربنای نظامات اقتصادی، قطعاً در خود نظامات اقتصادی هم تاثیر خواهد گذاشت. در این رویکرد، ورود اسلام به این عرصه‌ها از باب تصرف در فلسفه اقتصاد، مبادی و غایات و اهداف و یا نهایتاً یک‌سری از گزاره‌های ارزشی و ملاک‌های ارزشی بالادستی است. به عبارتی به جای اینکه روی اسلامی‌سازی علم اقتصاد یا دانش اقتصاد تمرکز داشته باشد، بیشتر در حوزه فلسفه و مبانی و اهداف تمرکز دارد.

همین رویکرد مکتبی و نظامی مرور در میان اندیشمندان اسلامی مطرح شد که [مثلاً] اسلام طرح جدیدی در عدالت اجتماعی دارد یا اسلام در حوزه حقوق و تکالیف، در حوزه انفال و استفاده از ظرفیت‌های خدادادی منابع طبیعی باز یک ارزش‌های ویژه به خودش را دارد. این مباحث هر چند مستقیم مسئله‌های دانش اقتصاد نیست، اما گزاره‌های اثرگذار در ترتیب روابط اقتصادی در نظام اقتصادی است. و البته آرام آرام بحث‌های جدی‌تری مثل فلسفه ارزش، فلسفه مالکیت و ملاک مالیت اشیاء هم کم و بیش در ادبیات بزرگان ما مطرح شد که این هم در جهان اهل سنت و هم در میان اندیشمندان شیعه _ در حوزه‌های شیعی مثل ایران، عراق و جبل عامل _ قابل پیگیری است و این مباحث باید در آن روایت تفصیلی تاریخی که عرض کردم بیاید و طرح بحث بشود.

در امتداد همین مباحث اندیشمندان با چالشی مواجه شدند که اگر در فلسفه اقتصاد بشود تصرف کرد، چرا در خود گزاره‌ها و خود نظامات درونی اقتصاد نتوان تصرف کرد؟ از اینجا بود که بحث به علم اقتصاد اسلامی رسید. اکنون بسیاری از متفکرین معاصر در حوزه اقتصاد اسلامی به هر سه سطح و رویکرد قائلند و آن‌را دنبال می‌کنند؛ این سه سطح عبارتند از لایه حقوق و تکالیف در فقه مسائل اقتصاد، لایه تصرف در فلسفه اقتصاد اسلامی که البته با عبارت‌های مختلفی عنوان این لایه را مطرح می‌کنند، مثلا مذهب و مکتب اقتصاد اسلامی یا اسلامی‌سازی فلسفه اقتصاد؛ لایه دیگر در خود علم اقتصاد و گزاره‌های مربوط به دانش اقتصاد، ظرفیت اسلامی‌سازی را دنبال می‌کنند.

البته در خود مفهوم اسلامی‌سازی این بداندیشی در بعضی از موارد وجود دارد که منظور ما از اسلامی‌سازی علم لزوماً این نیست که نظامات و گزاره‌های جاافتاده در علم اقتصاد را به ضرب و زور بخواهیم با منابع اسلامی هماهنگ کنیم، یا بعضاً روح نظریات و نظامات را از نظامات غربی یا شرقی دریافت کنیم و فقط صرفاً جای خالی را با کلمات مناسب اسلامی پر کنیم و بگوییم که ما در ریز مسئله‌ها، بالاخره اسلامی‌سازی اقتصاد را انجام دادیم! بلکه منظور از علوم انسانی اسلامی یا شکل‌گیری دانش اقتصاد اسلامی این است که ما در حوزه مسائل اقتصاد، اسلامی بیاندیشیم، به این بیان که حوزه روابط اقتصادی چه در نظام اقتصادی کشور یا جهان اسلام و جامعه اسلامی و چه جهان بین‌الملل و ترابطات و تعاملات گسترده‌ای که ما با اقتصاد جهانی داریم، چالش‌ها و مسئله‌هایی در میان است که می‌خواهیم این چالش‌ها و مسئله‌ها را مجتهدانه و فقیهانه از تمام ظرفیت‌های منابع اسلامی و تمام ظرفیت‌های دانش‌های اسلامی به دست بیاوریم.

آیا اقتصاد اسلامی داریم؟

بنابراین بله، می‌توانیم علم اقتصاد اسلامی داشته باشیم و حتما فلسفه اقتصاد در ادبیات اسلامی می‌تواند تغییر بکند و ملاک‌ها و ارزش‌های بالادستی خیلی می‌تواند در نظامات اقتصادی اثرگذار باشد و حتی آن لایه فقه و حقوق را هم اگر بتوانیم با یک نگاه به مفهوم عام کلمۀ فقه (به طوری که جامعه و حاکمیت همه لحاظ بشوند) حتی همان فقه و حقوق هم می‌تواند ظرفیت گسترده‌ای در طراحی نظام اقتصاد اسلامی داشته باشد.

این فعالیت پژوهشی یک روایت تاریخی دقیق از شکل‌گیری دغدغه اقتصاد اسلامی جدید و معاصر است. این روایت تاریخی را می‌توان به شکل گسترده هم در جهان اهل سنت و جهان عرب؛ و هم در ادبیات متفکرین حوزه‌های علمیه و اندیشمندان و دانشگاهیان فرهیخته مسلمان و شیعه، به تفصیل مطرح کرد. در دل خود همین ظرفیت آن تجمیع و انباشت داده‌ها و نظریه‌ها به نظرم خیلی می‌تواند در تصویر نظام اقتصادی اسلامی کمک کند و بعد به مرور باید از دل این انباشته تجربه تاریخی بتوانیم به نظام مسائلی دسترسی پیدا کنیم و مسئله‌های عینی حیات اقتصادی و نظام اقتصادی را صورت‌بندی کنیم. ترتیب اولویت این مسائل نظام اقتصادی، اهمّ و مهم کردن این نظامات مسائل اقتصادی، می تواند لایه بعدی ماجرا باشد که بعد از این پژوهش می‌توان وارد حل مسئله‌های مهم و دارای اولویت بیشتر شد و با یک ترتیب اولویتی چالش‌ها و مسائل اقتصاد اسلامی را دنبال کرد. البته در حل مسائل از تجربه عینی که در حوزه این مسائل در تاریخ معاصر ما رقم خورده خیلی می‌شود بهره برد و استفاده کرد، همچنین آن ظرفیت تاریخی تمدن اسلامی از قرن دوم و سوم هجری که از روابط و نظامات اقتصادی تمدن اسلامی شکل گرفته است و تجربه متشرعینِ به اسلام در عینیت‌بخشی به گزاره‌های اسلامی در نظام اقتصادی است، به عنوان منبع الهام‌بخش دیگری در کنار دیگر پژوهش‌ها، می‌تواند در پاسخ به مسائل اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پادکست این محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

دیگر

گفتگو با اساتید