تاریخ عقاید اقتصادی: کلاسیک‌ها

تاریخ عقاید اقتصادی کلاسیک‌ها

تاریخ عقاید اقتصادی: کلاسیک‌ها

در شماره پیشین گفته شد که در واکنش به مرکانتیلیست‌ها که از طرفداران دخالت دولت در تنظیم اقتصاد بودند، فیزیوکرات‌ها قانون نظام طبیعت را الگویی برای قانون نظام اقتصادی قرار دادند، به این معنا که این طبیعت و نظم طبیعی است که گرداننده اقتصاد به نحو صحیح است. طبعاً این نگاه زمینه را برای رهایی بازار از دخالت دولت فراهم می‌کرد و تثبیت آن به‌منزلۀ گذار از عقاید مرکانتیلیستی تا رسیدن به نگرش «کلاسیک» بود. اما عوامل دیگری نیز زمینه را برای ظهور عقاید کلاسیک‌ها فراهم کرد؛ از جمله تاثیر فیزیک نیوتونی بر دنیای علم. «طبق فیزیک نیوتونی، حرکت اتم‌ها توسط قوانین حاکم بر طبیعت هدایت می‌شد. به این صورت که خداوند در ابتدا قوانینی را حاکم ساخته و سپس خود را از امور کنار کشیده است و دستگاه هستی، به صورت خودکار امور را پیش می‌برد».[1]

تسری این اندیشه بر فلسفۀ اخلاق و علوم انسانی، زمینه را برای اقتصاد سیاسی مبتنی بر رویدادهای طبیعی یا نظم طبیعی فراهم کرد. از طرف دیگر در قرن هفدهم و هجدهم تحولات مهمی در اقتصاد انگلستان که مهد اولیۀ رشد مکتب کلاسیک بود، رخ داد. از جمله این‌که کارآفرینان و کارفرمایان انگلیسی در این دوره از چنان موقعیتی برخوردار بودند که دیگر نیازی به حمایت دولت نداشتند. بنگاه‌های تولیدی آن‌قدر فراوان بودند که در مورد تعیین قیمت محصولات و میزان آن امکان تبانی میان آن‌ها دشوار و در مواردی غیرممکن شده بود. در آن شرایط همچنین کاهش مرگ و میر و افزایش زاد و ولد نیز باعث گسترش جمعیت و رشد نیروی کار گشته بود.[2]

آدام اسمیت که معمولاً به عنوان بنیانگذار مکتب کلاسیک در علم اقتصاد شناخته می‌شود، در چنین بستری کتاب معروف خود را با نام «در جستجوی علل و ماهیت ثروت ملل» در سال ۱۷۷۶ منتشر کرد.

اقتصاددانان کلاسیک اولاً در توجه به رشد و توسعه و ثانیاً در تمرکز بر هزینه تولید به‌عنوان مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده قیمت، اشتراک دارند. ویژگی سوم آنان توجه به توزیع درآمد بین نیروی کار، زمین و سرمایه به‌صورت دستمزد، اجاره و سود است. اقتصاددانان کلاسیک با ادغام این سه ویژگی تلاش می‌کنند تا توضیح و تفسیری نامتناقض از تغییر روابط بین توزیع درآمد و قیمت‌ها در مسیر توسعه اقتصادی ارائه کنند. به‌عبارتی «مسئله اساسی و مهم در اقتصاد کلاسیک، رشد اقتصادی در بلند مدت است. اقتصاددانان کلاسیک اصولاً عالمان اقتصاد کلان بودند و به مسئله تخصیص اقتصادی منابع در اقتصاد خرد توجهی نداشتند. از این رو با استفاده از روش اقتصاد کلی یا روش اقتصاد کلان مسئله رشد اقتصادی را در امور بلند مدت مورد بررسی قرار دادند و در تحلیل خود بر نقش عرضۀ کل تولید اهمیت گذاشتند».[3]

نظم طبیعی اقتصاد

«اکثر اقتصاددانان کلاسیک در این‌باره بحث می‌کردند که نظام بازارها دارای یک سازوکار تثبیت خودکار توزیع است که بدون دخالت دولت به‌طور کارآمد کار می‌کند».[4] در واقع عوامل زمینه‌ای پیش گفته و تاثیر فیزیک نیوتونی و عقاید فیزیوتروکرات‌ها، در اینجا خود را نشان داده و کلاسیک‌ها را به سوی بازار طبیعی و «دست نامرئی» آدام اسمیت کشاند. بدیهی است که اساس شکل‌گیری این مکتب بر پایه تسری قوانین فیزیکی بر رفتارهای انسانی – خصوصاً در تعاملات اقتصادی – بنا شده است. در حالی‌که رفتارهای انسانی تا حدود زیادی مبتنی بر اختیار و متاثر از فرهنگ خاص آنان است. برای مثال فیلسوفان اخلاق و تجربه‌گرایان در انگلستان و اسکاتلند تفسیری مخالف هابز از انسان ارائه می‌کردند؛ آن‌ها خوی گرگ صفت هابزی را از انسان نمی‌پذیرفتند و بر این باور بودند که انسان‌ها به طور طبیعی نوع‌دوست هستند.[5] این اختلاف درباره ماهیت انسان، طبعاً به اختلاف در تفسیر و پیش‌بینی رفتار انسان نیز سرایت می‌کند و اگر فیلسوفی به این نتیجه برسد که انسان آزادانه گرگ‌صفت بودن یا نیک‌کردار بودن را انتخاب می‌کند، در تحلیل رفتار اقتصادی او نیز متفاوت عمل می‌کند. به هر روی یکی از ویژگی‌های بنیادین مکتب کلاسیک، همین طبیعی دانستن نظم اقتصادی است.

اقتصاددانان کلاسیک

محدوده سال‌های ۱۷۷۶ تا ۱۸۷۱ را می‌توان دوران تدوین و تثبیت اقتصاد کلاسیک نامید. سال ۱۷۷۶ کتاب معروف آدام اسمیت یعنی «ثروت ملل» منتشر شد که به نوعی تولد عقاید کلاسیک را به همراه داشت و در سال ۱۸۷۱ نوشته‌هایی از اقتصاددانانی مانند «کارل منگر»، «استنلی جونز» و «لئون والراس» منتشر گردید که تا حدی زمینه کاستن از سیطره اندیشه کلاسیک را فراهم آورد.[6] توماس رابرت مالتوس، دیوید ریکاردو، ژان باتیست سی، بنتام و جان استوارت میل نیز از صاحب نظران معروف اقتصاد کلاسیک بودند و برخی کارل مارکس را نیز در همین گروه قرار داده‌اند.[7]

[1] . دادگر، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 81.

[2] . دادگر، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 81.

[3] . تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 97.

[4] . بوساندلین، تراتوین، وندراک، تاریخ مختصر اندیشه‌های اقتصادی، ص 38.

[5] . دادگر، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 82.

[6] . دادگر، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 80.

[7] . بوساندلین، تراتوین، وندراک، تاریخ مختصر اندیشه‌های اقتصادی، ص 67.

پادکست این مقاله

دیدگاهتان را بنویسید

جدیدترین

مقالات منتشر شده